نکاتی پیرامون فن ترجمه
1- ماضي مطلق (ساده): وعد: (وعده داد) نصر:(ياري كرد) طرز منفي كردن ماضي مطلق: ما+ فعل ماضي= ماضي منفي مانند: ماجلس: ننشست لم+فعل مضارع= ماضي منفي ساده مانند: لم يجلس: ننشست 2- ماضي استمراري : مي+ماضي مطلق= مانند (مي رفت) طرز ساخت ماضي استمراري در زبان عربي : كان(مشتقات آن)+فعل مضارع=ماضي استمراري ، مانند:كان يذهب:( مي رفت ) كنت تذهب:مي رفتي طرز منفي كردن ماضي استمراري: ما+كان(مشتقات آن)+فعل مضارع مانند:ماكان يذهب: نمي رفت. كان(مشتقات آن)+لا+فعل مضارع مانند: كان لا يذهب: نمي رفت. 3- ماضي بعيد: طرز ساخت در فارسي: صفت مفعولي فعل مورد نظر+ ماضي مطلق«بودن»: نوشته بودم و... طرز ساخت در عربي: كان(مشتقات آن)+ قد+ فعل ماضي= ماضي بعيد ، مانند: كان قد شاهد=مشاهده كرده بود. كان(مشتقات آن)+ فعل ماضي = ماضي بعيد مانند: كنت شاهدت: مشاهده كرده بودم. طرز منفي كردن ماضي بعيد: ما+كان+قد+فعل ماضي مانند:ما كان قد شاهد : مشاهده نكرده بود. 4-ماضي نقلي: فعلي كه در گذشته آغاز شده اما اثرش تا كنون باقي است، مانند: رفته ام، رفته اي و.... طرز ساخت در زبان عربي: قد+فعل ماضي مطلق= ماضي مطلق مانند: قدذهبت: رفته ام نكته: بايد توجه داشت كه «قد» هميشه فعل ماضي را نقلي نمي كند بلكه گاهي تنها براي تكيه كلام بكار مي رود اما بايد دقت داشت كه در سؤالات كنكور سراسري معمولا ماضي نقلي مورد نظر است. طرز منفي كردن ماضي نقلي: لما+ فعل مضارع= ماضي نقلي منفي (لمايشاهد: مشاهده نكرده است) نكته: «لما» هرگاه قبل از فعل ماضي قرار گيرد ديگر حرف جزم محسوب نمي شود بلكه مفعول فيه بحساب مي آيد و اعرابش محلا منصوب است . 5-مضارع التزامي: بر وقوع فعل همراه با شك و ترديد و آرزو دلالت مي كتد. مانند: شايد بروم توجه: مضارع التزامي علامتش در زبان عربي «فتحه» در پايان فعل و يا حذف «ن» از آخر صيغه هايي كه به نون اعراب ختم مي شوند.(بغير از دو صيغه جمع مؤنث) و به همين سبب در دستور زبان عربي در باب فعل مضارع منصوب گفته شده است. بنابراين مي توان گفت كه ادوات نصب مانند:«أن-كي-لكي-حتي-ل» فعل مضارع را غالبا به مضارع التزامي فارسي تيديل مي كنند. مانند: أن يكتب: (كه بنويسد) كي يذهبوا( بروند) ، بنابراين: ادوات ناصبه+فعل مضارع=مضارع التزامي نكته: بايد توجه داشت حرف ناصبه «لن» معناي فعل مضارع را غالبا به مستقبل منفي فارسي تبديل مي كند. مانند : لن يذهب : (نخواهد رفت) لن تنالوا : (نخواهيد رسيد) نكته: همچنين حرف امر«ل» نيز فعل مضارع را مضارع التزامي مي كند. مانند: ليكتب: (بايد بنويسد) 6-مضارع مستقبل: اين فعل بر انجام كاري در آينده دلالت مي كند. «خواهم نوشت» طرز ساخت در زبان عربي: س يا سوف+فعل مضارع=مضارع مستقبل ، مانند:سوف نكتب:خواهيم نوشت. مانند: سنكتب: بزودي خواهيم نوشت. طرز منفي كردن مضارع مستقبل: لن+فعل مضارع ، مانند: لن نكتب: (هرگز نخواهيم نوشت) 7-طرز منفي كردن فعل أمر: لا(جازم)+فعل مضارع=امر منفي ، مانند: لاتجلس: ننشين. نكته: به اين نوع فعل فعل نهي نيز گفته مي شود. نكته: فعل ماضي را معمولا با «ما» و فعل مضارع را با «لا» و فعل مستقبل را با «لن» منفي مي كنند. مانند: ماعرفك:(تو را نشناخت) ، لايعرفك:(تو را نمي شناسد) ، لن يعرفك:(هرگز تو را نخواهد شناخت) 8-اگر خبر مبتدا فعل نباشد براي ترجمه فارسي آن معمولا از اشتقاقات فعل ربطي «است» استفاده مي كنيم. التلاميذ أمل المستقبل= دانش آموزان اميد آينده هستند. النجاة في الصدق: نجات در راستگويي است. 9- خبر مفرد در صورتي كه مثني يا جمع باشد معمولا بصورت مفرد ترجمه مي شود. المؤمنون صادقون في حياتهم : مؤمنان در زندگي خود راستگو هستند. 10- در ترجمه ي اسمهاي نكره معمولا از« ي،يك » استفاده مي كنيم. قرأت مقالة في مجلة : مقاله اي را در يك مجله خواندم. 11-اسم بعد از اشاره هر گاه همراه « ال » باشد (مشاراليه) اسم اشاره بصورت مفرد ترجمه مي شود. هذه الطالبة مجتهدة: (اين دانش آموز، كوشا است) هؤلاء الطالبات مجتهدات:(اين دانش آموزان كوشااند) 12-مشاراليه هر گاه بدون«ال» باشد اسم اشاره طبق صيغه خود ترجمه مي شود ودر اينصورت با ضمير اشاره فارسي مطابقت مي كند. (هذا فلاح: اين كشاورز است) (هذان فلاحان: اين ها دو كشاورزند) (هؤلاء فلاحون: اين ها كشاورزند) 13-اسم پس از فعل هميشه فاعل نيست. فاعل گاهي در داخل فعل بصورت مستتر قرار مي گيرد. 14-جايگاه مفعول معمولا پس از فاعل است اما در همه جاي جمله مي تواند قرار گيرد. بدين جهت توجه به مفهوم عبارت راهگشاي يافتن مفعول يك فعل است. 15-پاره اي افعال در زبان عربي دو مفعول مي گيرند=«رزق،زاد،أعطي،جعل....»هنگام ترجمه فارسي دقت كنيم كه معمولا يكي از دو مفعول با علامت«را» و ديگري همراه حرف متمم مي آيد. إلهي ارزقني الصبر الجميل : خدايا به من صبر جميل را ارزاني دار. 16-ضماير منفصل هر گاه در آغاز جمله بكار روند در ترجمه آنها كلماتي از قبيل«تنها»«فقط»و...را اضافه ميكنيم: ( إياك نعبد و اياك نستعين: تنها(فقط) تو را مي پرستيم و تنها از تو ياري مي خواهيم.) 17-اسم مفعول بر انجام شدن يا واقع شدن كاري دلالت مي كندو معادل آن در فارسي معمولا صفت مفعولي است، يا بصورت «بن ماضي+ه» ترجمه مي شود. (منصور: ياري شده ) (محترم: احترام شده) (مستضعف: ضعيف نگاه داشته شده ) 18-اسم فاعل در زبان فارسي معمولا صفت فاعلي ترجمه مي شود و از پسوندهايي از قبيل «نده،ا» استفاده مي كنيم. (ناصر:ياري كننده) (منذر: بيم دهنده) 19-در ترجمه ي اسمهاي مبالغه معمولا از قيد «بسيار» استفاده مي كنيم.(غفار: بسيار آمرزنده) 20-صفت مشبهه عربي در فارسي بصورت صفت مطلق ترجمه مي شود مانند:«الشيخ،الشباب،الكبير، الصغير، الجميل، الجيد و...»كه بصورت«پير،جوان،بزرگ،كوچك،زشت،زيبا،خوب و...» ترجمه مي شود. 21-اگر بعد از اسم تفضيل حرف«من» بيايد بصورت صفت تفضيلي ترجمه مي شود. مانند:( ماقسم الله للعباد شيئا أفضل من العقل= خداوند براي بندگان چيزي برتر از عقل تقسيم نكرد.) و اگر همراه «من» نيايد معمولا بصورت صفت عالي ترجمه مي شود. (أفضل الاعمال صدقة السر: برترين كارها، صدقه پنهاني است.) 22-در ترجمه افعال مجهول از صيغه «شدن» استفاده مي كنيم. (أنزل القرآن علي رسول الله(ص):قرآن بر پيامبر خدا(ص) نازل شد.) توجه:نايب فاعل ميتواند مانند فاعل بصورتهاي مختلف بيايد، هنگام ترجمه به اين گونه صيغه ها توجه كنيم. 23-صفت در فارسي همواره بصورت مفرد ترجمه مي شود. اگر چه در عربي مثني يا جمع باشد. (التلميذان المجتهدان:دو دانش آموز كوشا)(التلاميذ المجتهدون:دانش آموزان كوشا) 24-در ترجمه جمله وصفي حرف «كه» را بر آن مي افزاييم و خود فعل مطابق نياز جمله معمولا به ترتيب زير ترجمه مي شود: *ماضي+ماضي=ماضي بعيد در زبان فارسي (و يا ماضي ساده) اشتريت كتابا قد رأيته في مكتبة المدرسة: كتابي را خريدم كه آنرا در كتابخانه مدرسه ديده بودم.(ديدم) *ماضي+مضارع= ماضي استمراري در زبان فارسي سمعت نداء يدعوني الي الصدق: ندايي را شنيدم كه مرا به صداقت فرا مي خواند. *مضارع+مضارع= مضارع التزامي در زبان فارسي أفتش عن كتاب يساعدني في فهم النصوص: دنبال كتابي مي گردم كه مرا در فهم متون ياري كند. 25-گاهي بر حسب نياز و موقعيت فعلها بصورت صفت ترجمه مي شوند. «تعالي،عزوجل،تبارك و...» قال الله عزوجل...«خداوند عزيز و بزرگ فرمود...» 26-به كيفيت ترجمه فعل مضارع هنگامي كه جواب طلب واقع مي شود توجه كنيم. قبل از اينگونه فعلها «تا» آورده مي شود و خود اين افعال بصورت التزامي ترجمه مي شوند: (أحسن الي الناس تستعبد قلوبهم: به مردم احسان كن تا دلهايشان را بدست آري.) توجه: جواب طلب فعل مضارعي را گويند كه بعد از فعلهاي طلبي (امر-نهي...)قرار مي گيرد كه در اينصورت فعل مجزوم مي شود. 27-گاهي مي توان «مصدر» را بصورت فعل ترجمه كرد: (قصدت الرجوع الي المكتبة: خواستم به كتابخانه برگردم.) 28-اسم موصول «الذي و التي» هر گاه پس از اسم داراي «ال»واقع شود معني«كه» ميدهد و نقش صفت را دارد. مانند: ذهبت الي المسجد الذي قرب مدرستنا= به مسجدي كه نزديك مذرسه مان بود رفتم. 29-در چند مورد زير غالبا ماضي در معناي مضارع بكار مي رود: بعد از« ادوات شرط» مانند: (إن درست نجحت= اگر درس بخواني موفق مي شوي) بعد از «اذا» مانند:(إذا الشمس كورت: آنگاه كه خورشيد تيره و تار شود) 30-فعلهاي ماضي هر گاه به مفهوم دعا يا نفرين بكار روند بصورت مضارع التزامي ترجمه مي شوند. (رحمك الله= خداوند تو را رحمت كند.) (قبحه الله= خدا او را زشت كند.) توجه: «ما» بعد از «اذا» ماي زائده است بنابراين نبايد آن را با «ما»ي نافيه اشتباه گرفت. 31-در ادوات شرط (إن،من،ما،أينماو...)فعل شرط معمولا بصورت مضارع التزامي و جواب شرط بصورت مضارع اخباري ترجمه مي شود. (إن تقرضوا الله قرضا حسنا يضاعفه لكم: اگر به خداوند نيكو وام دهيد آنرا براي شما چند برابر مي كند.) 32-فعل شرط و جواب شرط هر گاه ماضي باشند بصورت مضارع (التزامي،اخباري) ترجمه مي شوند: (إن أحسنتم أحسنتم لانفسكم= اگر نيكي كنيد به خودتان نيكي مي كنيد.) 33-حرف جر (علي) در اين فرمول [علي+اسم(ضمير)+أن...]به معني (بايد) يا (بايستي) است و تقريبا مترادف لام امر است. (علينا أن نتوكل علي الله = بايد كه بر خدا توكل كنيم.) 34-فعل مضارع (يجب+أن...) نيز مترادف «ل» امر غايب است. (يجب أن نجتهد حتي نصل الي الإكتفاء الذاتي = بايد تلاش بكنيم تا به خودكفايي برسيم.) 35-«لا»ي نهي بر سر 14 صيغه مضارع مي آيد و متضاد دو نوع امر عربي (حاضر و غايب) است. زيرا «لا»ي نهي به معني (نبايد) و (نبايستي) يا (ن+امر) است: (يجب أن نراجع الدروس و لانيأس من التعلم= بايد درسها را مرور كنيم و نبايد از يادگيري نااميد بشويم.) 36-امر حاضر از (6صيغه) مضارع مخاطب ساخته مي شود. 37-هرگاه فعلهايي بوسيله (واو) به ماضي استمراري يا ماضي بعيد و يا به مضارع التزامي و... عطف شوند فعل كمكي «كان» و يا حروف ناصبه تكرار نمي شوند: مانند:( كان المقاتلون يقرؤون الادعية و يناجون الله في الخنادق و يهاجمون العدو:) (رزمندگان دعاها را مي خواندند و در سنگرها با خداوند رازونياز مي كردند و به دشمن حمله مي بردند.) 38-حرف جر«ل» در اول جملات عربي به مفهوم «داشتن» است. مانند:(لهؤلاء الناس قائد لايستسلم أمام ضغوط الاعداء: اين مردم رهبري دارند كه در مقابل فشارهاي دشمنان سر فرود نمي آورد.) 39-ظرف «عند» همراه اسم يا ضمير نيز به معني «داشتن» است. مانند: (هل عندك في الحصة الثانية اللغة العربية= آيا زنگ دوم عربي داري؟) 40-تركيب (كان+ل) معادل فعل «داشتن» در زبان فارسي است. مانند:(كان لي كتاب: كتابي داشتم.) توجه: اگر بخواهيم اسلوبهاي فوق را منفي كنيم بصورت زير عمل مي كنيم: (الف: از «ليس يا ما» براي زمان حال استفاده مي كنيم.)( ب:از «ما كان» در زمان گذشته استفاده مي كنبم.) 41-گاهي ازحرف «ل» براي جدا كردن مضاف از مضاف اليه استفاده مي شود كه در اينصورت بمعناي «داشتن» نيست و در ترجمه زائد به حساب مي آيد. مانند: (إنه كان وزيرا للسلطان= او وزير سلطان بود.) 42-هناك (ظرف مكان) گاهي اوقات به معناي «هست،وجوددارد» بكار مي رود. مانند: (هناك آمال كثيرة حول نجاح المسلمين= آرزوهاي زيادي پيرامون موفقيت مسلمانان وجود دارد.) 43-در متنهاي ادبي و بلاغي«قرآن،نهج البلاغه و...» كلمه «أن» اغلب براي تأكيد جمله بكار مي رود. در ترجمه چنين جملاتي مي توان از كلماتي چون «براستي،قطعا،حتماو...» استفاده كرد. توجه:«إن» در متون و زبان روزمره لزوما براي تأكيد نيست بلكه نوعي تكيه كلام براي جمله هاي اسميه بشمار مي آيد. 44- «أن» در وسط جمله بمعناي «كه،اينكه» بكار مي رود و مانند حرف ربط در زبان فارسي است. 45-در ترجمه باب «تفاعل» معمولا از كلماتي نظير «باهم،بايكديگر» استفاده مي كنيم. مانند: (تعاون الناس لبناء المسجد= مردم براي ساختن مسجد با يكديگر همكاري كردند.) 46-در ترجمه باب «مفاعلة» معمولا ميان فاعل و مفعول به از كلمه «با» استفاده مي كنيم. مانند: (ياايها النبي جاهد الكفار و المنافقين= اي پيامبر با كافران و منافقان جهاد كن.) 47-بابهاي «إفعال و تفعيل» معمولا بصورت متعدي ترجمه مي شوند. مانند: (نزل: فرود آمد) (أنزل: فرود آورد) (نزل: فرود آورد) توجه: بايد در نظر داشت كه بعضي از فعلهاي ثلاثي مزيد باب «إفعال،تفعيل» بصورت لازم ترجمه ميشوند. (فكر: فكر كرد) (أزهر: شكوفه برآورد) (أسرع: شتافت) (أفلح: رستگار شد) 48-بابهاي ثلاثي مزيد (تفعل،افتعال) غالبا لازم و گاهي متعدي ترجمه مي شوند. مانند: (تحرر: آزاد شد) (إنتقل: جابجا شد) (إكتسب: بدست آورد) (تحمل: تحمل كرد) 49-باب انفعال هميشه لازم ترجمه مي شود.مانند: (إنقطع: قطع شد) (إنفصل: جدا شد) 50-باب استفعال هر گاه بر طلب و درخواست دلالت كند متعدي است. مانند: (إستغفرالله: از خدا طلب بخشش كن) (إستأذن سعيد المعلم: سعيد از معلم اجازه خواست.) 51-فعلهايي كه بر خلق و خوي (سجاياي أخلاقي) و فعلهايي كه بر پاكي و كثيفي دلالت دارند لازم اند. مانند: (شجع: دليرشد) (نهم: حريص شد) (فرح:شاد شد) (طهر: پاك شد) (دنس: كثيف شد) 52-فعلهاي متعدي كه يك مفعول دارند هرگاه به بابهاي «إفتعال،تفعل،انفعال» بروند لازم ترجمه مي شوند. مانند: (جمع: إجتمع) (أدب: تأدب) (مد:إمتد) 53-فعلهاي متعدي كه به بابهاي افعال و تفعيل مي روند دو مفعول مي گيرند.مانند: (نسي: فراموش كرد) (أنساهم الله أعمالهم: خداوند كارهايشان را از ياد برد) 54-در هنگام ترجمه علاوه برزمان فعل توجه به لازم و متعدي بودن فعل مهم و راهگشا است و مهمترين و ساده ترين راه شناخت از لازم از متعدي افزودن «اورا»يا«آن را» ويا«چه كسي را،چه چيزي را» به ترجمه آن فعل است كه در صورت درست بودن ترجمه، آن فعل متعدي است و در غير ايتصورت لازم است. 55-در ترجمه افعال مقاربه از الفاظي نظير «تقريبا،چيزي نمانده،نزديك بود،نزديك است،...» استفاده مي شود وخبر آن معادل مضارع التزامي فارسي است.:(تكادالوردة تتفتح: نزديك است كه گل شكفته شود.) 56-فعل مضارع بعد از افعال شروع را مي توان بصورت مصدر ترجمه كرد.مانند: (أخذ الشاعر ينشد قصيدة= شاعر دست بكار سرودن قصيده اي شد.) 57-هرگاه اسمي هم صفت و هم مضاف اليه داشته باشد در جمله سازي فارسي اول صفت بعد مضاف اليه مي آيد اما در جمله سازي عربي اول مضاف اليه سپس صفت مي آيد: مانند: (دوست عزيز من: صديقي العزيز) (خانه زيباي سعيد: بيت سعيد الجميل) 58-كلمه «كل» هرگاه به اسم نكره اضافه شود معني«هر» در صورتي كه به اسم معرفه اضافه گردد معني «همه» مي دهد:مانند:(كل طالب:هر دانش آموزي)(كل الطلاب:همه دانش آموزان) 59- پاره اي از افعال با حرف جر خاصي بكار مي روند .بايد توجه كنيم كه به ترجمه اين حروف نيازي نيست،مانند: (عزم علي: تصميم گرفت)(بحث عن: جستجو كرد)(شعرب: احساس كرد) (أخذب: گرفت)(حصل علي: بدست آورد)(سخر من: مسخره كرد) 60-فعل«قام»همراه «باء»جاره بمعني «انجام داد،پرداخت» بكار مي رود. مانند: (قام الطالب بتلاوة القرآن: دانش آموز به تلاوت قرآن پرداخت.) 61-ممكن است فعلهايي دريك معنا لازم و در معناي ديگري متعدي باشد(با حرف اضافه يا بدون آن). لازم: جاء(آمد)، اتي(آمد)، قام(ايستاد)، ذهب(رفت)، نهض(برخاست)، متعدي:جاءه(نزداوآمد)يا جاءب(آورد)، اتي ب(آورد)، قام ب(پرداخت)، ذهب ب(برد)، نهض ب(اقدام كرد) 62-گاهي يك فعل با دو حرف اضافه (حرف جر) مختلف معناي متضاد دارد. مانند: (رغب في:«تمايل پيدا كرد» رغب عن:«روي گرداند»)(دعاله:«برايش دعا كرد»دعاعليه:«اورا نفرين كرد») (قضي له: «به نفع او حكم كرد» قضي عليه: «محكوم كرد») 63-در ترجمه ضمير فصل از تعابيري چون«تنها،همان است، آن است كه، چنين است» استفاده مي شود. توجه: ضمير فصل ضمير منفصل مرفوعي است كه بين مبتدا و خبر يا اسم و خبر معرفه قرار مي گيرد. مانند: (و الله هو الغني الحميد= و تنها خداست كه بي نياز و ستوده است.) 64-در ترجمه عباراتي كه داراي كلمه«إنما» است از تعابيري چون«فقط،بي شك،تنها....»استفاده مي كنيم. مانند: (إنما العزة لله و رسوله و للمؤمنين= عزت فقط از آن خدا و پيامبرش و مؤمنان است.) 65-علامت «ين»ميان مثني وجمع مشترك است در هنگام ترجمه به حركت نون و ماقبل«يا» ويا قرائن موجود در جمله دقت كنيم. 66-علامت قيد حالت در زبان فارسي «ان،ا،با(پيشوند)و...»است: (دانش آموز خندان و باشتاب آمد.) 67-وظيفه حال، نشان دادن حالت و چگونگي فاعل و مفعول در حين انجام فعل است. 68-در ترجمه جمله هاي حاليه ابتدا عبارت «درحاليكه» را مي نويسيم، آنگاه خود فعل، معمولا طبق الگوي زير ترجمه مي شود. توجه: بايد دقت كرد كه زمان جمله حاليه، متأثر از زمان جمله قبل از خود است. ماضي+ماضي= ماضي بعيد و ياماضي ساده (خرج المعلم و قدعلمنا أشياء كثيرة: معلم خارج در حالي كه مطالب بسياري را به ما آموخته بود.) ماضي+مضارع= ماضي استمراري (جاءت المعلمة و هي تتكلم باللغة العربية: معلم آمد در حاليكه به زبان عربي سخن مي گفت.) 69-در ترجمه «تمييز نسبت» دقت كنيم كه تمييز در اصل بصورت مبتدا (اغلب در جمله هاي اسميه: هي أكثر مني صبرا)، ويا فاعل (در جمله هاي فعليه و اغلب همراه فعل لازم : إشتهر هذا الطالب جهدا) ويا مفعول (اغلب همراه فعل متعدي : فجرنا الارض عيونا) مي آيد. 70-در جملاتي كه تمييز پس از اسم تفضيل مي آيد گاهي مي توان آن دو را بصورت يك كلمه ترجمه كرد. (هو أحسن آخلاقا: او از نظر احلاق نيكوتر است= او خوش اخلاق تر است.) توجه: چون در اين موارد تمييز در اصل مبتدا است از اين رو مي تواند به شكل جمله اسميه ترجمه شود. 71-گاهي تمييز را مي توان بصورت مبتدا يا فاعل يا مفعول ترجمه كرد. (هي اكثر مني صبرا=صبر او از من بيشتر است.)(طابت الطالبة خلقا=اخلاق دانش آموز نيكو شد.) (فجرنا الارض عيونا= چشمه هاي زمين را شكافتيم.) 72-گاهي با آوردن تعبيراتي از قبيل «از لحاظ،از نظر،...» تمييز را ترجمه مي كنيم: (ملئ قلبي ايمانا= قلبم از ايمان پر شد.) (كفي بالله شهيدا: خدا از نظر گواه و شاهد بودن كافيست.) 73-در ترجمه مفعول مطلق دقت كنيم كه اين كلمه، نظر به فعل جمله دارد نه فاعل يا مفعول آن. 74-مفعول مطلق در زبان فارسي از جمله قيود بشمار مي رود در ترجمه آن به نحو ذيل عمل مي كنيم: الف-در مفعول مطلق تأكيدي از قيود تأكيدي چون:«كاملا،حتما،قطعا،بي شك و...» استفاده مي كنيم. (كلم الله موسي تكليما: خداوند با موسي، قطعا سخن گفت.) ب-در مفعول مطلق نوعي از قيود بياني مانند:«به نيكي،بسيار،سخت،همچون،مانندو...» بهره مي گيريم. (فاصبر صبرا جميلا=به نيكي صبر كن.)(المسلم يكرم ضيفه اكراما بالغا:مسلمان مهمان خود رابسيار احترام مي كند.)(إن تقرضواالله قرضا حسنا يضاعقه لكم:اگر به خداوند نيكو قرض دهيد آنرا براي شما چندبرابر مي كند) توجه: در اين مفعول مطلق دقت كنيم از ترجمه اين مصادر منصوب بصورت مفعول بپرهيزيم. 75-لاي نفي جنس به معناي هيچ مي آيد.مانند: (لالباس أجمل من العافية: هيچ جامه اي زيبنده تر از سلامت نيست.) 76-در ترجمه مفعول له از كلماتي مانند«براي،به خاطر،به جهت و...» استفاده مي شود.(علوم انساني) مانند:(سل تفقها ولاتسأل تعنتا: براي دانستن سؤال كن نه بخاطر رنج و زحمت دادن.) 77-در استثناي مفرغ گاهي مي توان جمله را بصورت مثبت و مؤكد نيز ترجمه كنيم.مانند: (ماجاء الا هذا الطالب: فقط اين دانش آموز آمد.(بجاي اينكه بگوييم: نيامد مگر اين دانش آموز)) 78-فعل تعجب بروزن«ماأفعل» در ترجمه فارسي بصورت«چقدر...وياچه...»ترجمه مي شود.(علوم انساني) (ماأحسن الدين و الدنيا إذا اجتمعا: چه نيكوست دين و دنيا آنگاه كه باهم جمع شوند.) توجه:براي تبديل «صيغه تعجب»به گذشته(ماضي) مي توان ميان«ما»و فعل تعجب فعل«كان» قرار داد. (ما كان أجمل السماء: چقدر آسمان زيبا بود يا آسمان چه زيبا بود.) *هنگامي كه «كان» ميان«ما»ي تعجب و فعل تعجب قرار مي گيرد زائده است و تركيب ندارد. 79-هنگام ترجمه به انواع(من و ما) توجه كنيد: معناي اسامي موصول «من وما» به ترتيب(كسي كه،كساني كه و آنجه) مي باشد. معناي اسامي استفهام «من و ما» به ترتيب(چه كسي و چه چيزي)مي باشد. معناي اسامي شرط «من و ما» به ترتيب (هركه،هركس،وهرچه) مي باشد. 80-درترجمه معدود فقط يك حالت وجود داردوآن مفرد است:(خمسةكتب:5كتاب) 81-اعداد ترتيبي عبارتند از:«اول،ثاني،ثالث،رابع،خامس،سادس،سابع،ثامن،تاسع،عاشر،حادي عشر، ثاني عشر ...» (قرأت الصفحة الثانيه من الدرس الثالث= صفحه دوم از درس سوم را خواندم.) |